سخنرانی دکتر سید محمد طباطبائی: جایگاه و خاستگاه مسیحیت و اسلام و تأثیر آن در گفتگوی ادیان
در ادامه فایل صوتی و گزارش مکتوب سخنرانی جناب آقای دکتر سید محمد طباطبائی (رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاریس) با عنوان «جایگاه و خاستگاه مسیحیت و اسلام و تأثیر آن در گفتگوی ادیان» در پنل «بازخوانی تجربه چهلساله انقلاب اسلامی در زمینه گفتگوی ادیان در پرتو تحلیل اندیشههای امامَین انقلاب» در اولین پیش نشست همایش بینالمللی امام رضا علیهالسلام و گفتگوی ادیان که روز پنجشنبه 19 خرداد ماه ۱۴۰1 در بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد، تقدیم علاقهمندان میشود.
مبحث گفتگوی بین ادیان یکی از مباحث مهمی است که به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مورد توجه و اهتمام مسئولان قرار گرفت. ما چند دهه است که از گفتگوی ادیان سخن میگوییم و بر این اساس اقدامات خوبی صورت گرفته است. اما زوایا و مباحثی وجود دارد که کمی باید موشکافی شود. ما در وهله نخست باید بدانیم که هدف از گفتگوی ادیان چیست؟ آیا گفتگو میکنیم صرفاً برای اینکه گفتگو کرده باشیم؟ در سیاست خارجی دو ابزار وجود دارد: دیپلماسی و استراتژی. دیپلماسی ابزاری است از راه مذاکره و گفتگو تا به اهداف سیاست خارجیمان دست پیدا کنیم، همانطور که استراتژی آن روی سکه دیپلماسی است که باز هم ما را به اهدافمان میرساند. به این معنا که دیپلماسی، مذاکره برای مذاکره نیست، یا استراتژی، جنگ برای جنگ نیست. بنابراین باید در وهله اول هدفمان را از گفتگوی ادیان مشخص کنیم. آیا هدف این است که همزیستی مسالمتآمیز میان ادیان ایجاد شود؟ آیا هدف این است که ادیان را به یکدیگر نزدیک کنیم تا در مباحث فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی بهداشتی و درمانی موضعگیریهای مشترکی داشته باشیم؟ اینها مسائلی است که باید بررسی شود تا گفتگوی بین ادیان بتواند بازدهی بهتری داشته باشد.
مخاطب ما در حال حاضر در گفتگوی ادیان مسیحیت است. به لحاظ شکلی گفتگوها با مسیحیت و واتیکان موفقیتآمیز بوده و حتی بیانیههایی صادر شده و دستاوردهای خوبی در حد نوشتاری به دست آمده است.
باید ریشهیابی از دین و نقش دین در اروپا داشته باشیم. خاستگاه مسیحیت در اروپا بوده و نماد مسیحیت واتیکان است. مسیحیت تا پیش از رنسانس مؤلفه قدرت و مشروعیت بوده و حتی از پاپِ تاجبخش سخن گفته میشده. یعنی پادشاهان اروپایی از دینِ دولتی سخن میگفتهاند. بنابراین در این نظام، تمام پادشاهان اروپایی تابع پاپ بودند و کلیسا قدرتی داشت که حتی پادشاهان را جابجا و تعیین میکرد. مسئله دیگری به نام دین و طبقه اجتماعی وجود دارد که بعدها به شکاف دینی و طبقاتی منجر میشود. این دو در اروپا کاملاً در هم تنیدهاند.
تا پیش از رنسانس طبقهای به نام آریستوکرات وجود داشت که هم قدرت سیاسی داشتند و هم قدرت دینی. اشراف در اروپا مرز نداشتند و سه گروه را به وجود آورده بودند: گروه پادشاهان، امیران لشکر و اربابان کلیسا. این سه از طبقه اشراف بودند. بنابراین پیوند ویژهای بین دین و اشرافیت برقرار بود. پس از رنسانس این دو مقوله هر دو ضربه خوردند. همین امر باعث شد از فردای رنسانس شکافهای طبقاتی و دینی پدید آید و عیان شود. شکاف دینی در قالب واکنشهایی در برابر کلیسا بروز کرد و به صورت تفکر پروتستانتیسم رخ نمود و هیمنه کلیسا را در هم شکست.
نکته حائز اهمیت این است که در اسلام به ویژه در تشیع خاستگاه روحانیت و مذهب شیعه تودهها و مردم بودند و جالب این است که پادشاهان با وجود ژستهای مذهبی از مذهب واقعی فاصله داشتند. و هر چه طبقات پایینتر بودند بیشتر با دین عجین بودند. اما در مسیحیت این قضیه کاملاً برعکس است. دین در مسیحیت دین اعیان و اشراف است. یکی از نشانهای تجمل دینداری است. هر چه طبقه اجتماعی بالاتر میرود -ولو به ظاهر- وابستگی به دین بیشتر میشود. یکی از نشانههای تشخص این است که همانطور که خانوادهها پزشک خانواده دارند، کشیش خانوادگی هم دارند. به همین دلیل در اروپا از زمان پیدایش رنسانس، هم دین ضربه خورد و هم اشرافیت. در این میان بود که شکاف طبقاتی به یک شکاف فعال سیاسی تبدیل شد.
کشورهای اروپایی در حال حاضر سه دستهاند: یکی میان دو نهاد دولت و کلیسا درهمآمیختگی ایجاد شد و آن کشورهای سلطنتیاند مانند انگلستان. جالب است که در انگلستان ملکه هم رئیس دولت است و هم رئیس کلیسای انگلستان ؛ یعنی هم بالاترین مقام دولتی است و هم عالیترین مقام دینی به شمار میرود. به جز اسپانیا که کاتولیک است بقیه کشورها پروتستان اند. شکل دوم در اروپا تعامل میان دین و دولت است که بهترین مثال آن ایتالیا و سوئیس است. واتیکان نمونه بارز آن است. شکل سوم کشورهایی است که جمهوریت برقرار شد و کلیسا و دولت از یکدیگر جدا شدند. مانند فرانسه و آلمان که کلیسا کاملاً کنار گذاشته شده است.
بنابراین هر کدام از این سه دسته کشور برای گفتگوی بین ادیان ویژگی خاص خودشان را دارند. و ما باید ببینیم با چه هدفی در پی گفتگو هستیم. اگر بخواهیم از طریق دین در حوزههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی با کشورهای دیگر وارد گفتگو شویم متناسب با ویژگیهای آن سه دسته کشور باید با آنها وارد تعامل و گفتگو شویم. نفس برگزاری این نوع همایشها بسیار ارزشمند است، اما باید هدفگذاری کاملاً مطمح نظر باشد.