سخنرانی شیخ هلال بن حسن بن علی اللواتی به زبان عربی: مبانی دیدگاه امامخمینی (ره) درباره گفتگوی ادیان
در ادامه فایل تصویری و گزارش مکتوب سخنرانی شیخ هلال بن حسن بن علی اللواتی (محقق و عضو هیئت فقهی کشور عمان) با عنوان «مبانی دیدگاه امامخمینی (ره) درباره گفتگوی ادیان» در پنل «بازخوانی تجربه چهلساله انقلاب اسلامی در زمینه گفتگوی ادیان در پرتو تحلیل اندیشههای امامَین انقلاب» در اولین پیش نشست همایش بینالمللی امام رضا علیهالسلام و گفتگوی ادیان که روز پنجشنبه 19 خرداد ماه ۱۴۰1 در بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد، تقدیم علاقهمندان میشود. لازم به ذکر است این سخنرانی به زبان عربی ارائه گردید.
موضوعی که میخواستم دربارۀ چند و چون مقدمات آن سخن بگویم، اکنون مقدمات آن را رها میکنم و مستقیم به موضوع میپردازم، دربارۀ «پیشرفت و توسعۀ انسانی» سخنی گفته شده است. مثالی میزنند که قطره وقتی از شیر آب بر زمین آشپزخانه فرومیچکد، مرد یا زن صاحبخانه میآید و زمین را پاک میکند. این کار پیوسته تکرار میشود و هیچ یک از ما یا مرد و زن صاحبخانه چند لحظه خود را موظف نمیکند که شیر آب را درست کند و اوضاع به همان حال باقی می ماند. برنامهها و کاوشها و تلاشهای ما برای حل مشکلاتمان، چه در زمینۀ گفتوگوی ادیان و چه در دیگر زمینهها، بیشتر به پاک کردن زمین میماند. این است مشکل ما.
این بحث ما را بدین سو رهنمون میسازد که ببینیم محور هستی چیست یا کیست؟ همان طور که میدانید، گفت وگوی ادیان به خودی خود مطلوب نیست، بلکه به خاطر امری فراتر مطلوب است. به تعبیر عالمان اصول فقه، مطلوب موضوعی نیست، بلکه مطلوب طریقی است. از این رو، پرسشی مطرح میشود که آیا میتوان محور هستی یا محور ما و محور ادیان را اسلام انگاشت یا نه؟ در حقیقت، نه. اسلام را نشاید که محور انگاشته شود. ممکن است کسی بپرسد: چرا؟ پاسخ کوتاه این است که اگر اسلام هماکنون بیاید و روبهروی ما بایستد و از او بپرسیم: ای دین حنیف، آیا محور هستی تویی؟ بیدرنگ و کوتاه و سریع پاسخ خواهد داد: من محور هستی نیستم. از اسلام میپرسیم: اگر محور هستی تو نیستی، پس کیست؟ اسلام میگوید: من فقط راهی به سوی محور هستیام. من تنها گزینه برای بازشناسی محور هستیام. اینک آیا محور هستی چیست یا کیست؟ محور هستی تنها خداست و توحید. حال که چنین است، به سراغ حدیث سلسلة الذهب میرویم که امام رضا 7 در نیشابور نقل کرده است.
بیش از سه هزار تن نزد منبر او که در حال حرکت بود، گرد آمده بودند و هر یک کاغذ و دفتری در دست داشتند و از امام مطلبی میخواستند تا بر پایۀ آن به آیین او عمل کنند. امام رضا 7 در این لحظات اندک فرصت چندانی نداشت و برای عرضۀ دانشی ناب که همۀ انسانها را سود بخشد، تمام معارف پیامبران و فرستادگان الهی و تمام معارف قرآن و تمام معارف امامان را در دو جملۀ بیمانند خلاصه کرد: «پدرم از پدرش جعفر بن محمد از محمدِ باقر از علیِ سجاد از حسین بن علی از علی بن ابیطالب از رسول خدا 9 از جبرئیل از قلم از باری تعالی روایت کرده است: لا اله الا الله دژ من است. هر که به دژ من درآید، از عذابم ایمن است». امام لختی به راه افتاد و سپس فرمود: «آن شرایطی دارد و من یکی از شرایط آنم».
حال که قضیه چنین است، این پرسش مطرح میشود که چرا توحید؟ نقش توحید در تمدنسازی چیست؟ نقش توحید در جهان چیست؟ نگرشی وجود دارد که میگوید توحید فقط در برخی جنبههای خاص نقش دارد، اما در دیگر جنبه های زندگی، خداوند به انسان اختیار داده است که خود زمام امور خویش را به دست گیرد و این همان نظریۀ تفویض است، لیک با سبکی دیگر. ما این نظریه را نمی پذیریم و میتوانیم نادرستی آن را به شیوهای علمی اثبات کنیم.
اگر به شیوۀ زندگی حضرت امام خمینی 1 از دوران کودکی تا هنگامی که دعوت حق را لبیک گفت و به عالم ملکوت پرکشید، بنگریم، درمییابیم که آنچه او را به حرکت وامیداشت، توحید بود. او توحید را بسیار بااهمیت مینگاشت. از این رو، دیگر جنبشهای اسلامی که در جهان پدید آمد، از آغاز تاکنون، چه در دهۀ چهل، چه دهۀ پنجاه، چه دهۀ شصت ـ بیآنکه نام آنها را ببریم ـ همه به سستی گراییدند و مایۀ شرمندگی اسلام و مسلمانان گردیدند. چرا؟ زیرا آنان اسلام و مفاهیم آن را محور کار خویش قرار دادند و توحید را از یاد بردند یا از آن غفلت ورزیدند. امام خمینی 1 در سراسر زندگی توحید را در کانون توجه خویش قرار داد و از چند و چون تعامل با توحید و اسلام و دیگر امور به خوبی آگاه بود و به همین دلیل موفق شد. امروزه نیز رهبر انقلاب ـ که خدایش نگه دارد ـ همان راه را میپیماید و ذرهای از آن روی برنمیتابد. اینک اثبات میکنیم که چرا و به چه دلیل توحید باید در کانون توجه باشد؟ چرا ما در هر امری به توحید نیازمندیم؟
مثالی میزنم: در فیزیک کوانتوم نظریهای وجود دارد که از روزگار اینشتین آغاز شده است و «نظریۀ شکافت دوگانه» نام دارد. هر کس میتواند در اینترنت پیرامون نظریۀ شکافت دوگانه جستوجو کند. این نظریه که از فیزیک سنتی به فیزیک کوانتوم راه یافته است، فیزیکدانان را شگفتزده کرده است، تا آنجا که یکی از آنان گفته است: آنچه رخ میدهد، تمام معادلات ما را به میریزد. نظریۀ شکافت دوگانه تاکنون فیزیکدانان را به حیرت واداشته است؛ زیرا آنان کشف کردهاند که هرگاه با میکروسکوپ به الکترون مینگرند، شیوۀ رفتار الکترون با زمانی که میکروسکوپ در کار نیست، تفاوت دارد! نحوۀ رفتار تغییر میکند! فیزیکدانان با آزمایشهای فراوان به نظریهای جدیدتر رسیدهاند که «درهمتنیدگی کوانتومی» نام گرفته است. درونمایۀ این نظریه آن است که اتمها با یکدیگر گفتوگو میکنند! شگفتآور است! آیا اتمها حیات دارند؟ آیا با هم گفتوگو میکنند؟ این گفتوگو بر چه بنیادی استوار است؟
قرآن کریم این حقیقت را در آیۀ زیر بیان کرده است: «و ان من شیء الا یسبح بحمده»؛ هیچ چیز نیست مگر اینکه به ستایش او را تسبیح میگوید. سخن گفتن قرآن از هستی و آسمانها و زمین به گونهای است که میخواهد ما را به اندیشیدن وادارد و بگوید: آگاه باشید که هستی سراسر زنده است، لیک حیاتش محوری یگانه دارد. آن محور کیست؟ الله تعالی. چگونه؟ توحید. تأکید امام خمینی را بنگرید. همچنین از یکی از برادران در قم که مسئولیت یکی از مؤسسات قرآنی را برعهده دارد، شنیدم که رهبر انقلاب دستور دادهاند از قرآن کریم برای ایشان مبانی حکمرانی را در تمام سطوح استخراج کنند؛ مبانی حکمرانی در اقتصاد، در تربیت، در روانشناسی و در هر زمینۀ دیگر. در حقیقت، این موضوع را شش سال پیش شنیدم و بسیار دربارۀ آن اندیشیدم تا اینکه سرانجام به این مسائل رسیدم:
به اختصار میگویم: اگر همۀ موجودات خداوند را تسبیح میگویند، هنگامی که موجودی احساس کند همۀ موجودات مقابلش تسبیح میگویند، بنا بر قانون سنخیت با آنان همنوا میشود، لیک هنگامی که اتمها یا موجودات دریابند که من کافرم یا تقوا ندارم، همۀ موجودات وحشت میکنند از آنکه این شخص فرمانبر خدا نیست و تقوا ندارد و ناگزیر بخشش موجودات نیز ضعیف خواهد شد؛ چرا که من آنها را ناگزیر ساختهام. اما آیا چنان که باید، خواهد بود؟ نه. این مسئله حتی در فقه اسلامی و احکام شرعی نیز تأثیرگذار است و بیگمان در خصوص نماز و بر زبان آوردن نام خداوند تأثیر دارد. این تحلیل مسئله در نهایت سادگی است.
اکنون جامعه نیازمند چیست؟ جامعه تجربههای بسیار کرده است و نظریات و برنامههای فراوانی هم وجود دارد، اما جامعه با اشکالات فراوان نیز روبهروست؛ مانند الحاد، فمینیسم، همجنسگرایی و بسیاری مسائل دیگر که اکنون جامعه را فراگرفته است. نمیخواهم بگویم که ما حوزویان و مسلمانان و متدینان در یک وادی هستیم و جامعه در وادی دیگر است. بسیاری این را میگویند، اما واقعیت چه میگوید؟ هر کسی به واقعیت خود و تکلیفی که در روز قیامت در برابر خداوند، پیامبر و اهل بیت دارد، مینگرد. از این رو، از طریق این منبر ارجمند و در برابر امام رضا (ع) به نهادینه ساختن توحید ناب در جان خویشتن و سپس در جان امت و بهویژه در ضمیر جوانان فرامیخوانم. امروزه جوانان خواستار علم حقیقیاند که در دسترسشان قرار گیرد. اینها علومی نیست که جوانان را از واقعیت دور سازد و توحید واقعیت را به آنان میآموزد. از این رو، اگر نیک بنگرید، درمییابید که توحید دارای دو عنصر اساسی است: نخست بیرون راندن و سپس آراسته شدن. ابتدا میگوییم: «لا اله» (هیچ معبودی نیست) و سپس: «الا الله» (جز خداوند). «لا اله» تنها دربارۀ فرعونهای بیرونی نیست. نخستین و بزرگترین و خطرناکترین فرعون خودپرستی و منیّت نفس است که اگر بر آن چیرگی نیابیم، یکسره نابود میشویم. تجربۀ قرآنی تاریخ و تجربۀ بشری اثبات میکند که خطرناکترین عنصری که قیام انسانی و بشری برای صلح و امنیت را تهدید میکند، تحقق نیافتن توحید در نفس آدمی و وجود خودمحوری است. این مطلبی است که حضرت امام خمینی در تمام کتابهایش بدان تصریح میکند.
در پایان، امید میبریم که مشهد امام رضا (ع) به کانون نشر توحید ناب در دنیا مبدل گردد که آن حضرت صاحب حدیث سلسلة الذهب است. کافی است که امام رضا محور گسترش توحید ناب شود تا مردمان دیگربار به اسلام و توحید بازگردند و زمینه را برای ظهور امام حجت مهدی منتظَر (عج) آماده سازند.