هشتمین پیش سخنرانی همایش برگزار شد
به اطلاع میرساند هشتمین سخنرانی از سلسله سخنرانی های علمی پیش از همایش امام رضا(ع) و گفتگوی ادیان، در تاریخ 13 دی ماه ۱۴۰۲ از ساعت 12 به صورت برخط برگزار گردید. در این جلسه، دکتر رسول اکبری، استادیار گروه ادیان و عرفان تطبیقی دانشگاه فردوسی مشهد، با موضوع «گفتگوی ادیان از منظر ایده وحدت متعالی ادیان» به سخنرانی پرداختند. در ادامه فایل صوتی و گزارش مکتوب جلسه تقدیم علاقه مندان می شود.
در ابتدای نشست دکتر رسول اکبری عنوان کردند که در حوزه مطالعات ادیان با رویکرد فرهنگی-اجتماعی مشغول به فعالیت هستند. ایشان به موضوع وحدت و کثرت در مواجههای بین دینی به مثابه یک تجربه انسانی نگاه می کنند و سوال بحث ایشان این است که «چهها (چه چیزهایی) و چگونه میتوان از دیگری و با دیگری آموخت؟»
به مواجهه با دیگری به عنوان تجربه انسانی میتوانیم نگاه تکاملی داشته باشیم، انسانها یک پیشگرایی یا در واقع استعداد ژنتیکی به جمعی شدن دارند یعنی تمایل دارند از فردیت خودشان حتی به لحاظ بدنمند و فیزیکی فاصله بگیرند و با دیگریهای انسانی یا حتی غیرانسانی(حیوانات،مظاهر طبیعت اعم از جاندار و غیر جاندار) رابطه برقرار کنند.
تمایل به غیرخودها داشتن حتی به صورت ژنتیکی در طول تاریخ برقرار بوده است. پیوستن به گروهها و جمعها مزایای متعددی برای انسان داشته است و ساختن این پیوندهای اشتراکی از نظر زیستی کمک میکرده به اینکه انسان ها بهتر بتوانند از خود حفاظت کنند، منابعشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند و شکار مشارکتی انجام دهند.
این امر باعث شده انسانها ضمنا تمایلی هم به سمت مهاجرت داشته باشند و در ژن انسانی تمایل به سفر یا سیر آفاق و بعد سیر انفس (که در سنت فرهنگی اسلامی داریم) وجود دارد. اینها تجربههای زیسته و تاریخی هستند برای بشر و کمک کردند که انسانها به صورت تاریخی با شیوههای زیست فرهنگی و اجتماعی و طبیعی در سرزمینهای دیگر و در قبایل دیگر آشنا شوند و سازگاریهای جدیدی پیدا کنند.
سازگاری با محیط و انتقال فرهنگ چیزهایی هستند که به صورت تاریخی انسانها با آن زندگی کرده اند و اتفاقا باعث رشد و پیشرفت جامعه بشری در مقیاس کلی شده است.
دین هم در این تعاملات فرهنگی که بشر در طول تاریخ حیات خودش داشته به مثابه یک سامانه فرهنگی از پدیدههایی بوده است که کمک کرده به تعامل انسانها در جامعه خودشان یا حتی جامعههایی بیرون از خودشان.
دین در طول تاریخ، هم به جنگ و نزاع دامن زده (و امروزه هم همین است) و هم به همزیستی و تعامل و دوستی منجر شده است. یعنی دین میتوانسته زمینهساز هردو باشد و این تجربه ای است که نقض کردن آن کار راحتی نیست، هرچند که بعضی از افرادی که به ادیان مختلف تعلق دارند، تلاش میکنند بگویند خشونت و نزاع آنجایی است که دین وجود ندارد.
پس اگر در چشمانداز تاریخی نگاه کنیم، انسانها سفر میرفتند، تجارت میکردند، زیارت میرفتند و حرکت در زمین انجام میدادند و سیر آفاق میکردند که به سیر انفس هم میانجامید یا زمینه را برای سیر انفس فراهم می کرد.
در جنگ ها و لشکرکشیها انسانها با دینهای جدید و با فرهنگهای جدید آشنا میشدند و در معرض ادیان دیگر قرار میگرفتند.
در دنیای امروز نیز آن اتفاقها همچنان در حال وقوع میباشد و یک تجربههای پیچیدهتری نیز رخ داده است. برای مثال: رسانه، انسانها را در مواجههی با دیگر فرهنگها قرار میدهد چه رسانههای تصویری-صوتی و چه رسانههای دیجیتال که امروزه توسعهی بسیار زیادی پیدا کردهاند.
تعامل بازار و صنعت نیز همینطور است؛که امروزه یک مقدار شکل پیچیدهتری از تجارت به خود گرفته، به خصوص جنبهی تبلیغات یا فروش.
و همچنین بُعد سرگرمی، یعنی سفرهایی که انسانها با جنبه های توریستی انجام می دهند. این سفرها هرچند جنبهی سرگرمی دارد، اما برخی اوقات انسان ها را در مواجههی با دیگر ادیان قرار میدهد.
از این منظر یعنی منظر انسان، به نظر میرسد کثرت و وحدت تجربه ایست که انسان ها با آن زندگی کردهاند. و ایده وحدت متعالیه یا کثرت، پدیده هایی هستند که جزء حس انسانها بوده اند و انسانها از ابتدای تاریخِ زندگی خود این تجربه را داشته اند که دیگری شبیه من است یا با من متفاوت دارد.
و دو گانه لایه ظاهری و باطنی که مطرح میشود جنبهی احساسی و تجربی برای بشر دارد و ما با لایه ظاهری اغلب دیگران را قضاوت می کنیم که آیا آنها شبیه به ما هستند یا ما با آنها تفاوت داریم. و اگر زمان بیشتری داشته باشیم بیشتر به لایههای باطنی می توانیم بپردازیم.
ما میتوانیم از اندیشمندان فلسفه دین بپرسیم که شما وقتی می گویید لایهی ظاهری و باطنی، آیا منظور از باطن اعتقادات است و مناسک را ظاهر محسوب می کنید؟
به نظر می رسد لایههای ظاهری و باطنی را در همه این دسته ها می توان دید، یعنی اینطور نیست که الزاما لایه باطنی فقط شامل جنبهی اعتقادی باشد بلکه اندیشهی دینی هم میتواند ظاهر و باطن داشته باشد.
در زندگی مدرن، میدانهای ما برای مواجههی با دیگری در حوزه دینی متعدد است. مثل فضاهای شهری، بازار و... .
از همین تعاملات بین دینی، بین فرهنگی و مطالعات فرهنگی دین میتوانیم حوزه حد وسطی را مشخص کنیم. مدل معاصرش که توسط اندیشمندان اروپایی-آمریکایی پیگیری میشود یک منطقه مشترک یا همپوشانی است بین دو حوزه 1-مطالعات فرهنگی و بین فرهنگی با 2-حوزه مطالعات الهیاتی و فلسفی که البته بیشتر، تمایل آن به سمت الهیات سوق دارد.
دکتر اکبری در ادامه افزودند: ما نیاز به نظریه داریم و هیچ وقت ما بینیاز از نظریات الهیاتی و فلسفی و فرهنگی و اجتماعی نمیشویم و سایر حوزهها نیز در مورد گفتوگو کار میکنند.
ما وقتی از گفتوگو حرف میزنیم باید از یادگیری و آموختن هم حرف بزنیم.
در مدل کاترین کورنل او تلاش کرده به ما توضیح دهد وقتی دو دین یا دو فرهنگ در گفتوگو با هم قرار می گیرند چه اتفاقی میافتد. اولین اتفاقی که میافتد غالبا این است که ایمان خودشان تقویت می شود. در واقع تعهد ایمانی فرد در آیینه دیگری تقویت میشود.
اتفاق دوم این است که ما سنت خودمان را اصلاح و ترمیم کنیم. اما این به معنی اصلاح و ترمیم بنیادی نیست بلکه اصلاح و ترمیم کوچک است و اغلب هم ناظر به سنت و فرهنگ دیگری است. مثلا متوجه میشویم که مسیحیان نیز عبادت میکنند و ما تا به حال فکر میکردیم آن ها عبادت نمیکنند.
اتفاق دیگر این است که متوجه میشویم این نکته را ما هم در سنت خود داشته ایم.( اغلب این بعد نخبگانی است.)
گاهی به تفسیر مجدد میانجامد. مثلا وقتی میبینیم که مسیحیان هم نیایش دارند ممکن است این مطلب کمک کند که ما در متون مقدس خودمان در مورد مسیحیت، مثلا اگر روایت یا حدیثی داریم که مسیحیان گبر هستند یا ترسایان هستند بیاییم و متون خود را بیشترنگاه کنیم شاید بتوانیم بازتفسیری از متون خود داشته باشیم و مسیحیان را گمراه تعریف نکنیم.
سختترین قسمت این است که از دیگری چیزی را که خودمان آن را در فرهنگ و سنت خود نداشتهایم یا آن طور به موضوع نگاه نکرده بودیم دریافت کنیم.
در پایان اشاره کردند که آخرین نکته مهم که در روند تعامل بین دینی رخ میدهد این است که ایمان و سنت خود فرد اساسا تقویت و مجددا تثبیت میشود.
ایده وحدت متعالی ادیان میتواند به نحوی بنیانهای گفتوگو را تقویت کند و جدا از آن هراسی که ناظر به از دست دادن دین و سنت خود وجود دارد، ضرورت گفتگو را تبیین نماید.
تهیه کننده: محمد دروگر