سخنرانی دکتر بهرام نصراللهی زاده: تاملی در پدیده اسلامی هراسی و ضرورت گفتگوی ادیان
در ادامه فایل صوتی به همراه گزارش مکتوب سخنرانی دکتر بهرام نصراللهی زاده ( استادیار دانشگاه کردستان) با موضوع «تاملی در پدیده اسلامی هراسی و ضرورت گفتگوی ادیان» در سیزدهمین پیش نشست همایش بینالمللی امام رضا علیهالسلام و گفتگوی ادیان که روز شنبه 28 آذر ماه ۱۴۰۲ در دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی واحد سنندج برگزار شد، تقدیم علاقهمندان میشود. فایل تصویری جلسه به زودی تقدیم علاقه مندان می گردد.
دکتر نصراللهی در ابتدای نشست عنوان جلسه را تاملی در پدیده اسلام هراسی و ضرورت گفتوگوی ادیان معرفی کردند.
اسلام هراسی، آن چیزی است که در چند دههی اخیر بسیار رایج بوده است به خصوص این که این پدیده، پدیده رسانهای میباشد و بازنمایی که از چهره اسلام صورت میگیرد یک تصویر خوفناک ازاسلام ارائه میکند و این چهرهسازی از اسلام در این سالها موضوعی است که نمیتوان نگاه سادهای به آن داشت و مبتنی بر چارچوبهای مفهومی ویژهای میباشد که ریشه تاریخی دارد.
ریشه تاریخی این پدیده به رویکردی که از گذشته غرب نسبت به اسلام داشته است برمیگردد. چیزی که ما در گفتمانهایی به نام شرقشناسی می بینیم و در دو دهه اخیر تحت عنوان برخورد تمدنها ارائه شده یا برای این پدیده از تعبیر نژادپرستی فرهنگی،نظریه پایان تاریخ و... یاد شده. در یکی دو دهه اخیر گفتمان دیگری در تقابل با جهانی شدن به نام جهانی سازی مطرح شده که در بطن همه اینها مفهومی وجود دارد که ارائه یک چهره خاصی از اسلام را در اینها مشاهده میکنیم و اسلام هراسی امروزی را میتوانیم ادامه همان رویکردها به حساب بیاوریم.
وجه مشترک همه رویکردهایی که به آن اشاره شد(شرقشناسی، برخورد تمدنها و...) یک نوع نگرش جانبدارانه است. این در حالیست که در گفتوگو در اصل به معنای تعامل منطقی دو طرفه است. آن رویکردی که ما در این گفتمانها می بینیم نوعی نگرش جانبدارانه است و نسبت به اسلام از طرف غرب بیطرفی وجود ندارد.
غرب خودش را همیشه در دوگانه غرب و غیر غرب مطرح میکند و خودش را به عنوان محور معرفی میکند و به نوعی به جای تعامل یک رویکرد تقابلی را مد نظر قرار میدهد و خودش را سویه عقلانی و متمدن معرفی و در مقابل سویه اسلامی را سویه ضعیف، غیرعقلانی و... معرفی میکند.
این موضوع ریشه تاریخی دارد برخی تاریخ شرقشناسی را به قبل از اسلام برمیگردانند به زمان فتح اندولس یا جنگهای صلیبی و برخی شروع شرقشناسی را به قرن 16-17 باز می گردانند. از هر زمان که ما ریشه تاریخی این موضوع را در نظر بگیریم شاهد این دو گانه غرب و غیر غرب هستیم.
این رویکرد موجب میشود که چهرهای از اسلام ترسیم شود که اسلام را پایینتر میداند و اسلام و جهان اسلام را هم به عنوان پدیده ای یکنواخت و یکسان فرض میکند و هیچ تنوعی را در جهان اسلام برنمیتابد.
رویکرد غالب در غرب این رویکرد میباشد. اما در غرب افراد و متفکرانی را نیز داشتهایم که با آزادگی و بیطرفانه به اسلام پرداختهاند.
برخی از تفکرات غربی تا حد زیادی مبنای نژاد پرستانه هم پیدا میکند مثلا جملهای منسوب به هگل است که جامعه غیرغربی را با عبارتهای ایستا، غیرعقلانی، مستغرق در گرداب طبیعت، در حاشیه، غیرآزاد و حتی بعضا عاری از درک آزادی به حساب میآورد.
و اینها صرفا در حوزه فکری هم باقی نمیماند و با اقدامات اقتصادی و نظامی نیز تثبیت میشود. برای مثال از پدیده شکلگیری رژیم اسرائیل و جنگ چند دهه یهودیها و مسلمانان در سرزمین فلسطین در دوران قیمومیت انگلیسها در منطقه میتوان نام برد.
آن چیزی که امروز به عنوان اسلامهراسی از آن یاد میشود که بیشتر جنبه رسانه ای دارد بر اساس همین رویکرد تاریخی میباشد. در حوادث جنگ اسرائیل و فلسطین بزرگ نمایی برخی حادثهها و نسبتدادن آن به مسلمانان چقدر سریع بازتاب جهانی پیدا کرد.
هانتینگتون در نظریه برخورد تمدنها نقطه اصلی خود را حوزه تمدن اسلام عنوان میکند و ماهیت و رکن اصلی تمدن را هم، هویت فرهنگی و دین به حساب میآورد و تعارض جدی و آخرین تعارض را بین اسلام و مسیحیت معرفی میکند و اینجاست که ضرورت گفتوگو تمدنها کاملا عیان میشود.
مسلمانان باید طرف مقابل را وادار به پذیرش این نکته کنند که گفتوگو آدابی دارد و از آداب گفتوگو این است که یک طرف از پیشفرض اولیه استفاده نکند و خود را مدعی و غالب و طرف مقابل را متهم و منفعل فرض نکند که در این صورت این گفتوگو صورت نمیگیرد.
ایشان در پایان به پدیده جهانی شدن و جهانی سازی اشاره کردند که اگر جهانی شدن را شکلگیری گفتمان جهانی در دنیای فاقد مرز به حساب بیاوریم در کنار آن با پدیده ای به نام جهانی سازی مواجه هستیم؛ به معنای آمریکایی کردن فرهنگ جهان. در عرصه فرهنگ، یکسان سازی و همگنسازی فرهنگی جهان امری است هم نشدنی و هم غلط و این همان چیزی است که غرب به دنبال آن است.
تهیه کننده: محمد دروگر