چهارمین پیش سخنرانی همایش برگزار شد
به اطلاع میرساند چهارمین سخنرانی از سلسله سخنرانی های علمی پیش از همایش امام رضا(ع) و گفتگوی ادیان، در تاریخ 15 آذرماه ۱۴۰۲ از ساعت 18 تا 19:30 به صورت برخط برگزار گردید. در این جلسه، سرکار خانم دکتر مرضیه مدنی فر، دانش آموخته دکتری مشاوره خانواده از دانشگاه علامه طباطبایی، با موضوع «مشاوره اخلاق محور: ایده ای دین بنیاددر نگهداشت خانواده» به سخنرانی پرداختند. در ادامه فایل صوتی و تصویری به همراه گزارش مکتوب جلسه تقدیم میگردد.
سرکار خانم مدنیفر در ابتدای جلسه اشاره کردند به اینکه بحث نگهداشت خانواده در حوزهی مشاوره و روانشناسی، سطوح مختلفی دارد. عامترین و در دسترسترین آن موضوع طلاق یا اتمام یک زندگی مشترک است. سطوح پیشگیری و مراقبتی و توانمندسازی، غنابخشی به روابط اعضای خانواده و درمان مشکلات خانوادگی از دیگر سطوح بحث نگهداشت خانواده میباشد.
آسیبهایی که فضای خانواده را متاثر میکند، ناشی از این دو دسته عامل است: یک، عوامل برونرابطهای و دو، عوامل درونرابطهای مانند: شفاف نبودن مرزهای خانواده؛ یعنی مطلوب نبودن روابط خانواده با فضای بیرون و همچنین مسائل و چالشهایی که بهصورت ناگهانی اتفاق میافتد و دورههای گذار در فرآیند رشدی که خانواده آنها را طی میکند؛ مثلا فرزنددار شدن در دورهای از زندگی و همینطور فضای نوسازی و انتقال جامعه از دوران سنتی به مدرن و فرامدرن.
از میان عوامل درون رابطه ای نیز می توان به تفاوت جنسیتی، تفاوت ویژگیهای شخصیتی اعضا و نوع نگاه آنها در خانواده و همچنین وجود مسائل روحی-روانی و فقدان مهارت ارتباطی برای اعضا اشاره کرد.
در علم روانشناسی، یک مشاور از زوایای گوناگون و با رویکردهای مختلفی میتواند مداخلاتی انجامدهد تا سیستم خانواده را حفظ کند. بهطور کلی این رویکردها به رویکردهای فردمحور و منظومهمحور تقسیم میشود. به آسیبهای یک خانواده در رویکرد فردمحور، از زاویه فردی نگاه میشود. گویا نقطهی تغییر را فرد میدانند و اگر بین نگهداشت خانواده و نفع شخصی فرد دچار چالشی بشوند، طبق این رویکرد، از فرد حمایت میکنند. اما بعدها در اعتراض و تقابل با دیدگاه فردمحور، دیدگاه منظومهمحور شکل گرفت؛ که در آن بر روی رابطه تاکید شدهاست و رابطه را نقطه تغییر میدانستند؛ یعنی گویا این رابطه آسیب دیدهاست. برای مثال هیجانها در خانواده به خوبی منتقل نمیشود یا ساختار ارتباطات اعضا دچار مشکل شدهاست.
سرکار خانم مدنیفر در ادامه بیان کردند که این دیدگاهها تا یک مرحلهای میتوانست اثربخش باشد و به دلیل عودها و بازگشتهایی که اتفاق میافتاد، معلوم شد که هنوز مسائلی وجوددارد که بعضا عمیقتر و مبناییتر هستند و به مسائل یک فرد و حتی رابطهی اعضا مربوط نمیشود. پس تغییر فقط در این مراتب کافی نیست.
از سوی دیگر اهمیت بومی بودن درمانها و تاثیرپذیری خانواده از جامعه و همچنین حذف دین از فضای علم و به تبع آن به وجود آمدن فضای خلأای که با هیچچیز دیگری امکان پر کردن آن نبود، باعث شد که جامعه علم روانشناسی به سمت بحث اهمیت اخلاق و درمانهای معنوی بروند و با ایجاد رویکردهای سلامت معنوی شروع به نظریهپردازی کنند.
عموما نگاههایی که در موضوع مشاوره اخلاقمحور در کشورهای خارجی وجوددارد، چند دسته است؛ بعضی از آنها صرفا به قواعد اخلاقی که یک مشاور در جلسه درمان باید رعایت کند، پرداختهاند. مثلا رازداری و متخصص بودن خود مشاور. بعضی دیگر، مشاوره اخلاقمحور را در حد ورود به حل تعارضهای اخلاقی خلاصه کردهاند. برخی دیگر، مبتنی بر مبانی بحث نسبیگرایی، مشاورهای را اخلاقمحور میدانند که نسبیگرا باشد.
اما در دین اسلام در بحث اخلاق، جامعیت و غنای بسیار خوب و حتی فضای متفاوت و دیدگاه متمایزی وجوددارد. برای مثال مبتنی بر آموزههای اسلامی امام خمینی(ره)، همهی انسانها فطرت دارند که در آن حب حریت و حب راحت و حب ذات وجود دارد. به دلیل وجود حب ذات، انسان هم به کمال رسیدن و هم جاودانه بودن را دوست دارد و این میل به کمال در انسانها عمومیت داشته و بینهایت و تمامنشدنی است. انسانها در تک تک موقعیتهای زندگی در تشخیص مصداق این کمال، متفاوت میشوند؛ به عبارتی در دوگانه انتخاب عقلمحور و جهلمحور قرار میگیرند. این انتخابها در مراتب وجودی آنها که عبارتاند از؛ ظاهر، باطن و عقل، خود را نشان میدهند. در مرتبه باطن سه نیرو در درون انسان است که به آنها قوای سه گانه شهویه، غضبیه و واهمه و یا اصلاحگر، تمهیدگر و گریزگر میگویند. برای مثال شخصی که از روی انتخاب جهلمحور قدرت را مصداق کمال میداند، در ظاهر از او رفتارهایی سر میزند و در باطن هم یکی از این نیروهای اصلاحگر، تمهیدگر و گریزگر در حالت افراط یا تفریط قرار میگیرد و اگر این رفتارها و نشانههای ظاهری و باطنی در انتخابهای بعدی فرد تکرار شود، کم کم منش او و خلق او را تحتتاثیر قرار میدهد. همچنین این خلق او میتواند در انتخابهای جهلمحور بعدی ورود کند. پس انتخابگری انسانها اثرپذیر است.
در خانواده به دلیل ارتباطات زیاد و گسترده بین اعضا، این انتخابها بر روی یکدیگر هم تاثیر میگذارد. اگر این انتخابها جهلمحور باشد و طبق چرخهای که ذکر شد، تکرار شود، صفاتی در زوجین شکل میگیرد که میتواند باعث بروز تعارضهایی در چالشها شود. مثلا به زوجی که در روابطشان جدل نهادینه شدهباشد، زوج متعارض گویند.
سرکار خانم مدنی در پایان پس از تبیین بحث مشاوره اخلاقمحور به چگونگی درمان خانواده و مداخلات یک مشاور بر اساس این رویکرد پرداختند. یک مشاور در مرحله اول شروع به بررسی رفتارهای خانواده در بعد ظاهری میکند و عوامل زمینهساز بروز این رفتارها را پیدا میکند. در ادامه به این مسئله میپردازد که هر کدام از اعضای خانواده چه میزان سهمی در شکل گیری فلان رفتار داشتهاست؛ به اصطلاح «من» آشکار او شناخته میشود و بعد از شناسایی و ترسیم «من» مطلوب فرد، به کمک خود فرد، مسیر رسیدن به «من» مطلوب را طراحی میکند و بعد به «من» پنهان شخص میپردازد که کدام یک از نیروهای او در افراط یا تفریط قراردارد و بعد به «ما»ی پنهان رابطه نگاه میکند که چه صفاتی را دارد و اگر نامطلوب است به تعادل برسد.
جمع بندی مطلب اینگونه میشود که در این رویکرد نقطهی تغییر، فرد است ولی نه مانند رویکرد فردمحور بلکه فردی که سهم خود را میپذیرد و با معیار الهی پیش میرود. نکتهی دیگر اینکه چون این نیروهای باطنی درونی هستند تشخیص افراط یا تفریط آنها بسیار مشکل است اما در موقعیتهایی مثلا خشم به راحتی بروز پیدا میکنند. بنابراین طبق این رویکرد، خانواده میتواند حتی بستری برای رشد شخصیت فرد هم قرار بگیرد. همچنین تغییرات در این رویکرد از تغییرات مرتبهی سوم یعنی هویتی و جهانبینی است که احتمال عود و بازگشت بسیار پایین دارد.
تهیه کننده: محمد دروگر