سومین پیش سخنرانی همایش برگزار شد
16 آذر 1402
سومین پیش سخنرانی همایش برگزار شد

به اطلاع می‌رساند سومین سخنرانی از سلسله سخنرانی های علمی پیش از همایش امام رضا(ع) و گفتگوی ادیان، در تاریخ 14 آذرماه ۱۴۰۲ از ساعت 18 تا 19:30 به صورت برخط برگزار گردید. در این جلسه، سرکار خانم دکتر زهرا داورپناه، عضو هیئت علمی گروه مطالعات نظری پژوهشکده زن و خانواده، با موضوع «نگهداشت خانواده به مثابه ی ایده ای الهی: میانه ی اصالت تشکیل و حفظ بی غایت»به سخنرانی پرداختند. در ادامه فایل صوتی و تصویری به همراه فایل ارائه و گزارش مکتوب جلسه تقدیم میگردد. 

 

دریافت فایل ارائه

مشاهده فیلم سخنرانی

 

خانواده نهاد مقدسی است که باید حفظ شود و همه ما در تغییر و تحولات جدید نگران حفظ خانواده هستیم. ولی این نگاه چگونه و بر چه اساسی و در چه حدودی سامان می‌یابد؟به نظر می‌رسد تقریرهایی که در مورد حفظ خانواده وجود دارد، دینی نیست. من سعی می‌کنم نشان بدهم که به چه دلایلی اینها دینی نیست تا به انگاره‌ الهی که وجود دارد، نزدیک بشویم. در واقع سه نگاه کلی به خانواده وجود دارد: سنتی، مدرن، الهی.

ابتدا نگاه مدرن توضیح داده می شود. در عصر کنونی که نتیجه جریان مدرنیته است؛ دو مفهوم محوریت پیدا کرده است. یکی بحث انتخاب است. به نظر می‌رسد که اساسا انتخاب به محور اخلاق تبدیل شده است. در گفت‌وگوهای عامیانه ما این پیش می‌آید که می‌گوییم شما اگر حجابت انتخابت نباشد، ارزشی ندارد، پس چه چیزی ارزشمند است؟ آن فعل اخلاقی ارزش دارد که انتخاب شده باشد. البته همیشه عنصر انتخاب در فعل اخلاقی لحاظ می‌شده ولی تبدیل آن به هسته اخلاق یک اتفاق جدید است که به قول چارلز تیلور این تاکید زیاد باعث شده است که امروزه گرایش جنسی فرد هم یک امر اخلاقی به حساب می‌آید.

بر این اساس، در بحث تشکیل خانواده خیلی مهم است که فرد همسرش را انتخاب کند. ازدواج‌های از پیش برنامه‌ریزی شده اموری منفی هستند. چون مهم‌ترین چیز این است که فرد انتخاب کرده باشد، در غیر این صورت به نظر می‌رسد که این ازدواج از مشروعیت بی‌بهره است. نکته مهم دوم در نگاه مدرن انگاره عشق است. عشق یک تجربه اصیل بشری است، از قدیمی‌ترین متون ادبی در وصف عشق حرف‌های زیادی داریم، پس امری مدرن نیست اما محوریت عشق در ازدواج و اینکه تبدیل به سنجه حیات و سعادت خانواده شود، یک امر مدرن است. 

کتاب «آشوب جهانی عشق» مجموعه مقالاتی است در مورد جامعه‌شناسی خانواده که بسیار به این نکته می‌پردازد. در واقع اتفاقاتی در مسیحیت افتاد که منجر به این شد که عشق جایگاه عجیب و غریبی پیدا کند. اولا عواطف جایگاه محوری پیدا کردند، زیرا از همه عرصه‌ها رانده شد و این کم‌کم باعث شد تا احساس معنویت باقی بماند. شدت عواطف معیار معنویت جدید است. وقتی عظمت دین محدود می‌شود به عرصه عواطف، خودش را در این عرصه بروز می دهد. با دین‌زدایی، عشق و احساسات تبدیل شد به تجربه‌های خصوصی که انسان‌ها با انسان‌ها دارند و گویی عشق اکنون دین سکولار ماست. انسان‌ها در عرصه‌های مختلف به دنبال عشق و رابطه ناب می‌گشتند. در مجموع عشق یک محوریت متاخری در بحث خانواده پیدا کرد.

این چه تبعاتی دارد و رابطه آن با بحث اصلی چیست؟ اولین ثمره این است که سایر گونه‌های ازدواج نفی می‌شود. اساسا ازدواج در جامع سنتی یک نهاد اقتصادی است. در غرب حیات فئودالی بر ازدواج خیلی تاثیر داشت. یا برخی ازدواج‌ها به دلایل مختلفی به جز عشق و انتخاب انجام می‌گرفت و می‌توانست سعادتمندانه تلقی شود. اکنون که عشق و انتخاب محوریت پیدا کرده است همه ازدواج‌های دیگر ازدواج‌های دروغین تلقی می‌شوند. در واقع هر گونه مولفه دیگر بخواهد با ازدواج ارتباط پیدا کند، پوچ است. همه کارکردهای خانواده هم تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. مثلا تولید مثل ملحوظ بوده است اما امروز در خانواده عاشقانه بچه جایی ندارد. به نظر می‌آید همه کارکردهای خانواده نه تنها کم‌اهمیت بلکه به چالش کشیده می‌شود. به خاطر اینکه حدی از اختلال را برای عشق ایجاد می‌کند.

در اینجاست که غلبه این فرهنگ و تفکر زوج‌هایی که پیش از این احساس خوشبختی می‌کردند رابه چالش می‌کشد.

ناظر به رویکرد مدرن به خانواده انتقادات مهمی مطرح است. مثلا اینکه آیا اساسا عشق برای زن خوب است؟ بسیاری از فمینیست‌های مارکسیست به این نتیجه رسیدند که عشق رمانتیک امروزه فریبی است برای اینکه زن‌ها را استثمار کنند.

این فریب جدید پدرسالاری است به اسم عشق. شما اگر مادر هستید نباید در ازای فرزندپروری پول طلب کنید. حال آنکه هیچ چیزی جایگزینش نمی‌کنند. در حالیکه در سامانه‌های سنتی، این پولی که مرد باید به زن بدهد در واقع در ازای خدماتی است که آن زن ارائه می دهد. نگاه مارکسیستی می‌گوید عشق برای زنان خوب نیست. با این نگاه خیلی از تدبیرهای اقتصادی دینی که با نگاه محوریت عشق و انتخاب حتی توهین‌آمیز تلقی می‌شود، چه بسا منطقی به نظر برسد.

نکته دیگر تعارضی است که در مفهوم عشق مدرن وجود دارد. عشق در تقریرهای جدید تنانه و بدنمند است. در این نگاه عشق و امر جنسی به هم پیوند خورده اند. واژه عشق که بیان می‌شود شورمندی جنسی و تجربه‌های جنسی متنوع نیز مطرح می‌شود. در عین حال در یک خانواده واقعی این نمی‌تواند یک امر غالب باشد. در واقع، در تمام برهه‌هایی که شورمندی جنسی وجود ندارد، چه بر سر عشق می آید؟

بحث زیست‌شناسی عشق هم خیلی جالب است. هلن فیشر یکی از مهم‌ترین زیست‌شناسان عشق آموزه‌های جالبی دارد. در انگاره عشق رمانتیک یک ناگهانی بودن و غیرقابل برنامه‌ریزی بودن مشهود است. فیشر هشدار می‌دهد در بحث روابط جنسی به دلیل بدنمندی بدون اینکه فرد بخواهد ممکن است منجر به عشق شود. این آورده‌های زیست‌شناسی عشق به نفع انگاره الهی است. می‌توانید عشق را برنامه‌ریزی و ایجاد کنید. با این حال این مباحث در فرهنگ عشق هنوز جایابی نشده و صرفا آکادمیک است.

نگاه دوم به خانواده نگاه سنتی است. در سبک زندگی سنتی امکان گسست خانواده نفی می شد و همه چیز صددرصد به نفع حفظ خانواده بود، ولو زوجین به هم ستم روا ‌دارند و احساس خوشبختی نداشته باشند. مجوز قطع پیوند خانوادگی در زندگی سنتی به سادگی صادر نمی‌شود. گویی که تشکیل خانواده و حفظ خانواده یک غایت فی‌نفسه است. معمولا نگرش سنتی به نفع نگهداشت خانواده حتی در وضعیتی است که هیچ کارکردی ندارد. این به فردیت منجر می‌شد و آسیب‌پذیری زنان و فرزندان را در پی داشت. به این دلیل که مردان امکان بیشتری برای تشکیل زندگی موازی دارند اما برای زنان چنین امکانی وجود ندارد. فرزندان هم نمی‌توانند انتخاب کنند که همزمان پدر و مادر دیگری داشته باشند.

حال می رسیم به نگاه سوم یعنی نگاه الهی. برداشت من از دیده الهی چیست؟ ازدواج یک پیوند زمینی و طبیعی است، یعنی انسان حسب وجه حیوانی باید درگیر یکسری ارتباطات بشود اما به گروه پیوستن، دوام الهی هم ‌می‌یابد. این وجوه طبیعی زمینه رشد الهی را هم فراهم می کنند. ازدواج امری زمینی است چون انضباط جامعه انسانی را تامین می‌کند. از سوی دیگر، برخی از محرومیت‌ها انسان‌ها را از کارکردهای اساسی خود دور می‌کند. از آنجا که طبیعتا انسان می‌خواهد یک شریک عاطفی داشته باشد، بخشی از توان ذهنی فرد را تدبیر این امر درگیر می‌کند و او نمی‌تواند بهترین خودش باشد. این در مورد انواع محرومیت‌ها صدق می‌کند. پس ازدواج مقدس است چون بخشی از توان فرد برای کارهای بالاتر صرفه‌جویی می‌شود.

به این ترتیب در نگاه الهی ازدواج آسان تلقی می‌شود. نفسِ ازدواج اگر یکسری ویژگی‌های اولیه را داشته باشد و بتواند ذهن انسان را از یکسری دغدغه‌های اولیه آزاد کند، کافی است. در ادامه اخلاق و حقوق دو سامانه‌ای است که قرار است خانواده را حفظ کند. سامانه اخلاق در همه روابط انسانی حاکم است و حقوق هم باید رعایت شود. هر کدام کارآمدی خودش را دارد.  اتفاق بدی که در جامعه ما افتاده این است که برخی می گویند حقوق کارآمدی ندارد و باید فقط به اخلاق بپردازیم. این در حالی است که وقتی فردی ظلم می‌کند، اخلاقی نیست و باید با حقوق مدیریت بشود. با حفظ اخلاق و حقوق در خانواده ممکن است انواعی از عشق در این خانواده تجربه بشود. ممکن است عشق رمانتیک هم تجربه بشود. عشق رمانتیک یک گونه خیلی خاص از تجربه عظیم عشق در حیات بشری است. در صورتی که این خانواده غایات الهی و غایات انسانی را نفی نمی‌کند، حفظ می‌شود. چون اعضای تشکیل دهنده خانواده بی‌اهمیت نیستند. گاهی غافل می‌شویم از اهمیت نفوس و فقط بر نگهداشت خانواده تمرکز می‌کنیم.

اگر بخواهیم اقدامی را لحاظ کنیم چند اتفاق باید بیفتد. ما نیازمند اصلاح نگرش در مورد ضرورت عشق هستیم. باید واقعیت‌های بیرونی که ازدواج را دشوار می‌کند، اصلاح کنیم و به همان اندازه واقعیت‌هایی که انحلال را دشوار می‌کند، اصلاح کنیم. اصطلاحی با عنوان تعهد سبک وجود دارد. الان ازدواج در جامعه ما و بسیاری از جوامع دیندار بیش از آن انگاره الهی تعهد سنگین دارند. فرد بعد از طلاق آسیب زیادی می‌بیند. آنجایی که طلاق را سخت کردیم را باید اصلاح کنیم. باید سعی کنیم هر دو انگاره را به دقت بشناسیم و خانواده را با انگاره الهی حفظ کنیم.

 

تهیه کننده: آناهید خزیر